بازدید : 335
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 9:37
صبح از سرمای شدید از خواب بیدار شدم میبینم کل پتو رو آقا آرشه
امشب بیا که تشنه یک هم نشینی امتو باغ که کار میکردیم کارگرا روز مزد بودن هر روز قبل رفتن باید پولشونو میدادیم
هزار وعده خوبان یکی وفا نکند . قسمت ۳این مینا شده دشمن جونم
زنگ خطر در روابط زناشویی؛ نباید به این موارد بی اهمیت باشیممادر شوهر شخصا زنگ زد که مهسا جان الهی من قربونت بشم این دوروز که آرشم سرکار نمیره بیاید اینجا ما هم تنهاییم
زنگ خطر در روابط زناشویی؛ نباید به این موارد بی اهمیت باشیمدوساعت درمورد بازیهای دوران ابتدایی نوشتم همش پاک شد حسش کلا پرید
انتقاد کردن راهی به سوی کمالچقدر امشب دلم گرفته
جنگ بدون اسلحه و حتی زره!خونمون که رفته بودم زهرا موهاش موخوره زده بود هی به هدا میگفت بیا موخورههامو بچین
چند روز بعد از هیجده مهردیشب یه خواب دیدم در حد فیلم ترسناک
چند روز بعد از هیجده مهرتعداد صفحات : 1